وصیت

Moderators: Shana, Persian Moderator

Post Reply
User avatar
Solis
Posts: 225
Joined: Sun Jul 12, 2020 1:12 pm

وصیت

ابو عبدالله جعفر بن محمد از پدرش باقر از پدرش سید عابدین از پدرش حسین زکی شهید از پدرش امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: رسول‌الله (ص) در شب وفات خویش به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: ای ابوالحسن صحیفه و دواتی برای من بیاور و پیامبر (ص) وصیت خویش را املا کردند تا به این مقطع از کلام رسیدند که فرمودند: «ای علی بعد از من دوازده امام می‌باشند و بعد از آنان دوازده مهدی، و تو ای علی اولین دوازده امام می‌باشی، خداوند تو را در آسمان به این نام‌ها نامیده است: علی مرتضی، امیرالمؤمنین، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی و هیچ کس غیر از تو صلاحیت این اسامی را ندارد. ای علی تو وصی من بر اهل بیتم، مرده و زنده‌ی آنها هستی و بر زنانم، هر کدام از آنها را که تو به همسری من باقی گذاری، فردای قيامت مرا می‌بیند و هر کدام را که طلاقش دادی من از او مبرا هستم و هیچ وقت مرا نمی‌بیند، و من نیز او را درعرصه‌ی قیامت نخواهم دید و تو بعد از من خلیفه و جانشین من برامتم هستی و
اگر زمان وفاتت رسید، آن را به فرزندم حسن بر وصول تسلیم کن،
و اگر وفاتش رسید، آن را به فرزندم حسین شهید مقتول تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، به فرزندش سيد عابدین ذی الثفنات علی تسلیم کند،
واگر وفاتش رسید، آن را به فرزندش محمد باقر تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، به فرزندش جعفر صادق تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، به فرزندش موسی کاظم تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، آن را به فرزندش علی رضا تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، آن را به فرزندش محمد ثقه تقی تسلیم کند،
و اگر وفاتش رسید، آن را به فرزندش علی ناصح تسلیم کند،
و اگر زمان وفات او رسید، آن را به فرزندش حسن فاضل تسلیم کند،
و اگر زمان وفاتش رسید، آن را به فرزندش محمد ذخیره شده از آل محمد (ع) تسلیم کند، و آن دوازده امام می‌باشند. سپس بعد از ایشان دوازده مهدی است که اگر زمان وفاتش رسید، آن را به فرزندش اول مقربین تسلیم کند، که سه نام دارد، نامی همنام من و نام پدرم و او عبدالله و احمد و نام سومش المهدی می ‌باشد و اواولینِ مؤمنان است.
📚 الغیبة الطوسی ص 051 ح۱۱۱ ( در نسخه ی فارسی ص 003)
📚 بحار الأنوار ج 63 ص 062 ح 18
📚 بحار الأنوار ج 35 ص 741 ح۶
📚 غاية المرام ج۲ ص 142
📚 مختصر بصائر الدرجات ص 93
📚 إثبات الهداة ج۱ ص 945 ح 673
📚 الايقاظ من الهجعة ص۳۹۳
📚 العوالم عبدالله البحراني ج۳ ص 632 ح 722
📚 نوادر الاخبار الفیض الکاشاني ص 492
📚 مكاتيب الرسول الشيخ الميانجي ج۲ ص 69
📚 تاريخ ما بعد الظهور ص 146
__________________
و باز سلیم بن قیس هلالی گوید: هنگام یادآوری تفاخر مهاجرین و انصار که به افتخارات و برتری هایشان می بالیدند، علی علیه السلام ضمن حدیثی طولانی خطاب به طلحه فرمود:
ای طلحه مگر تو خود شاهد نبودی که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما استخوان کتفی خواست تا برآن چیزی بنویسد که پس از او امت او به گمراهی نیفتد و دچار اختلاف شود، و آن دوست تو چنان سخنی را گفت که: البته رسول خدا هذیان می گوید و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و از نوشتن صرف نظر نمود؟
طلحه گفت: بله من شاهد ان واقع بوده ام ، آن حضرت فرمود : پس از اینکه شما بیرون رفتید رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا با خبر ساخت از آنچه که قصد داشت که در آن ( قطعه استخوان ) بنویسید و مردم را برآن گواه گیرد ، و همچنین از اینکه جبرئیل به آن حضرت خبر داده بود که خدای تعالی می داند که امت در آینده نزدیک دچار اختلاف و تفرقه خواهد شد .
پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله صحیفه ای خواست و آنچه را که قصد داشت در آن استخوان کتف بنویسد به من املاء فرمود و سه نفر را بر آن گواه گرفت، سلمان فارسی و ابوذر و مقداد را، وکسانی را که پیشوایان هدایت هستند از آن جمله که اطاعتشان را تا روز قیامت به مومنان امر فرموده نام برد، و مرا ( على ) نخستین آنان خواند، بعد این پسرم حسن و سپس این فرزندم حسین، و سپس نه تن از اولاد این فرزندم حسین،
آیا همین طور است ای اباذر و تو ای مقداد؟ آن دو گفتند: ما گواهی می دهیم به درستی اسناد آن به رسول خدا صلی الله علیه و اله. در اینجا طلحه گفت: به خدا سوگند من از رسول خدا صلی الله علیه و اله شنیدم که به اباذر می فرمود: زمین هرگز زبان آوری بر پشت خود حمل نکرده و آسمان هرگز بر او سایه نیفکنده که راستگوترو نیکوکارتر از اباذر باشد و من نیز گواهی می دهم که آن دو جز به حقّ شهادت نمی دهند، و تو در نزد من راستگوتر و نیکوکارتر از آن دو هستی.
📚 غيبة النعمانى ص 18
📚 سليم بن قيس ص 112
__________________
ابو موسى ضرير (نابينا) گويد: موسى بن جعفر عليهم السلام به من فرمود كه:
من به امام صادق عليه السلام گفتم: مگر امير المؤمنين عليه السلام كاتب وصيت و پيغمبر ديكته گو و جبرئيل و ملائكه مقربون شهود آن نبودند؟! حضرت مدتى سر به زير انداخت و سپس فرمود: چنان بود كه گفتى، اى ابو الحسن؛ ولى زمانى كه وفات رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در رسيد، امر وصيت از جانب خدا در مكتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مكتوب را جبرئيل همراه ملائكه امين خداى تبارك و تعالى فرود آورد. جبرئيل گفت: اى محمد! دستور ده هر كه نزدت هست، جز وصيت يعنى على بيرون روند، تا او مكتوب وصيت را از ما بگيرد و ما را گواه گيرد كه تو آن را به او دادى و خودش ضامن و متعهد آن شود، پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به اخراج هر كه در خانه بود، جز على عليه السلام دستور داد، و فاطمه در ميان در و پرده بود. آنگاه جبرئيل گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مي رساند و مي فرمايد: اين همان مكتوب است كه (در شب معراج) با تو پيمان كردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، در صورتى كه شهادت خودم تنها كافى است اى محمد .
📚 الكافى ج۱ ص۲۸۲
📚 كحل البصر في سيرة سيد البشر-الشيخ عباس القمي ص931-041
📚 كتاب الوصية – ابن المستفاد .
"When the holy one...took me to serve the throne of glory...and all the needs of the Shekinah, at once my flesh turned to flame....all my limbs to wings of burning fire, and the substance of my body to blazing fire", -The Archangel Metatron
Post Reply

Return to “دلایل حقانیت دعوت”