متن انجيل توماس اينها سخنان سرياي است که عيساي زنده گفت و يهودا توماس همزاد نوشت .
1) و او گفت: «آن کس که به معناي اين سخنان پي ببرد مرگ را نميچشد.»
2) عيسي گفت : «بگذار آن کس که ميجويد همچنان بجويد تا بيابد. چون مييابد، به زحمت ميافتد. چون به زحمت ميافتد، حيران ميشود و بر همه فرمان ميراند.»
3) عيسي گفت: «اگر آنان که پيشواييتان ميکنند به شما بگويند بنگريد، ملکوت در آسمان است، در اين صورت، پرندگان آسمان بر شما پيشي جسته اند. اگر ايشان به شما بگويند آندر درياست، در اينصورت، ماهيان از شما پيشي جسته اند. بلکه، ملکوت در درون شماست. و بيرون شماست. چون بخواهيد خودتان را بشناسيد، شناخته ميشويد، و در مييابيد که شماييد پسران پدر زنده. اما اگر خود را نشناسيد، در مسکنت به سر ميبريد و شماييد آن مسکنت.»
4) عيسي گفت: «مردي که پير ايام است بي تعلل از کودک کوچک هفت روزه از زندگي ميپرسد، و زندگي ميکند. زيرا بسياري از پيشينيان پسينيان نميشوند، و يکي و همسان نميشوند.»
5) عيسي گفت: «آنچه را در منظر شماست باز شناسيد، و آنچه از شما پنهان است برايتان آشکار ميشود. زيرا هيچ نهاني نيست که جلوه گر نشود.»
6) شاگردان از او پرسيدند و او را گفتند: «آيا از ما ميخواهي روزه بداريم؟ چگونه نماز بگزاريم؟ آيا صدقه دهيم؟ در به اندازه خوردن چه تدبير کنيم؟» عيسي گفت: «دروغ مگوييد، آنچه را اکراه داريد مکنيد، از آن که همه امور در منظر ملکوت روشن است. از آن که هيچ پنهاني نيست که جلوه گر نشود، و هيچ در پردهاي نيست که در پرده بماند.»
7) عيسي گفت: «خوشا بر حال شيري که انسان ميشود آن گاه که انسان او را از پا مي افکند و ميخورد؛ و بد بر انساني که شيرش بخورد و انسان شود.»
8) و گفت: «انسان به ماهيگير دانا مانند است که تورش را به دريا انداخت و آن را پر از ماهيان کوچک از دريا برکشيد. ماهيگير دانا در ميان آنها يک ماهي بزرگ بزرگ ديد. او تمام ماهيان کوچک را به دريا انداخت و به سهولت ماهي بزرگ را برگزيد. هر که را گوش شنيدن هست، بشنود.»
9) عيسي گفت: «خوب، برزگر به صحرا شد، و مشتي (بذر) برگرفت، و افشاند. برخي بر راه افتاد؛ پرندگان آمدند و دانه ها را چيدند. برخي ديگر که بر سنگ افتادند، در خاک ريشه ندواندند، و خوشه نياوردند و برخي ديگر بر خارها افتاد؛ خارها دانه (ها) را در فشار قرار دادند و کرمها دانه ها را خوردند . و دانه هاي ديگر بر خاک نيکو افتادند و بار نيکو دادند چنان که هر تخم شصت برابر و صد و بيست برابر بار داد.»
01) عيسي گفت: «من آتش بر عالم افکنده ام، و بدان که آن را ميپايم تا شعله برافروزد.»
11) عيسي گفت: «اين آسمان از بين خواهد رفت، و آن يک که فوق آن است از بين خواهد رفت. مردگان زنده نميشوند، و زندگان نخواهند مرد. در روزهايي که آنچه را مرده است مصرف ميکنيد، آن را چيزي مي کنيد که زنده است. آن گاه که در روشنايي اقامت ميگزينيد، چه خواهيد کرد؟ روزي که يکي بوديد دو شديد. اما هنگامي که دو ميشويد، چه خواهيد کرد؟»
21) شاگردان عيسي را گفتند: «ما ميدانيم که تو از ما جدا ميشوي. چه کسي قرار است که راهبر ما شود؟» عيسي آنان را گفت: «هر جا باشيد، بر شماست که نزد يعقوب درستکار شويد، که آفرينش آسمان و زمين از بهر اوست.»
متن انجيل توماس اينها سخنان سری ای است که عيسای زنده گفت و يهودا توماس همزاد نوشت
Moderators: Shana, Persian Moderator
31) عيسي شاگردانش را گفت : «مرا با کسي مقايسه کنيد و بگوييد من به که مانم.» شمعون پطرس او را گفت: «تو به فرشته اي راست کردار ماني.» متي او را گفت: «تو به فيلسوفي حکيم ماني.» توماس او را گفت: «استاد، دهانم را ياراي آن نيست که بگويد تو به که ماني.» عيسي گفت: «من استادت نيستم. زيرا از چشمه جوشاني که تجويز کرده ام نوشيده اي و مست شده اي.» و او را گرفت و به کناري برد و او را سه چيز گفت. چون توماس نزد اصحاب بازگشت، از او پرسيدند: «عيسي تو را چه گفت؟» توماس ايشان را گفت: «اگر يکي از چيزها را که به من گفت به شما بگويم، سنگ برميگيريد و بر من مي افکنيد؛ آتشي از سنگها بيرون ميآيد و شما را سر به سر ميسوزاند.»
41) عيسي ايشان را گفت: «اگر روزه بداريد، گناه مرتکب ميشويد؛ و اگر نماز بگزاريد، نکوهش ميشويد؛ و اگر صدقه بدهيد، روحتان را آسيب ميزنيد. هرگاه به سرزميني ميرويد و در مناطق با خلق اختلاط ميکنيد، چنانچه استقبال کنند، هر چه جلويتان گذاشتند بخوريد، و بيمارانشان را شفا دهيد. زيرا، آنچه به دهانتان ميرود آلوده تان نميکند، بلکه آنچه از دهانتان بيرون مي آيد ـ شما را آلوده ميکند.»
51) عيسي گفت: «چون کسي را ميبينيد که از زن نزاده است، چهره بر خاک بنهيد و او را بپرستيد. آن کس پدرتان است.»
61) عيسي گفت: «شايد، مردم ميپندارند که صلح براي جهان آورده ام. نميدانند اختلاف است که آورده ام تا به زمين دهم: آتش، شمشير و جنگ. چون از پنج نفري که در خانه اي زندگي ميکنند سه تاشان بر ضد دو تا خواهند شد، و دوتاشان بر ضد سه تا خواهند شد، پدر بر ضد پسر، و پسر بر ضد پدر خواهد شد. و جداي از هم خواهند ايستاد.»
71) عيسي گفت: «من چيزيتان دهم که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و هيچ دستي نستاده و به هيچ فکري هرگز نرسيده است.»
81) شاگردان، عيسي را گفتند: «ما را بگوي که انجاممان چه خواهد شد.» عيسي گفت: «مگر آيا آغاز را کشف کرده ايد که در پي انجاميد؟ زيرا هر جا آغاز است، آنجا انجام خواهد بود . خوشا بر حال کسي که در آغاز جاي خود را ميگيرد؛ او انجام را ميشناسد و مرگ را نمي چشد .»
91) عيسي گفت: «خوشا بر حال آن که به عرصه وجود آمد پيش از آن که به وجود بيايد. اگر شما شاگردانم شويد و به سخنانم گوش فرا دهيد، اين سنگها به خدمت شما درميآيند. چون شما را در فردوس پنج درخت است که زمستان و تابستان بر يک حالاند و برگشان نميريزد . هر کس از آنها آگاهي يابد طعم مرگ را نميچشد.»
02) شاگردان، عيسي را گفتند: «به ما بگو که ملکوت آسمان چه چيز را ماند.» ايشان را گفت: «به خردلي ميماند که خردترين دانه هاست . ولي چون در خاک شخم خورده بيفتد، گياهي تنومند از آن پديد آيد و سرپناه پرندگان آسمان ميشود.»
12) مريم عيسي را گفت: «شاگردانت به که ميمانند؟» گفت: «ايشان کودکاني را مانند که در مزرعه اي که از آن ايشان نيست سکونت گزيده اند. هنگامي که خداوندان مزرعه بيايند، خواهند گفت مزرعه مان را پس بگيريم. کودکان در حضور آنان (برهنه) خواهند شد تا بلکه مزرعه شان را باز پس بگيرند و آن را به ايشان باز پس دهند. لذا به شما ميگويم، اگر خداوندِ خانه ایی بداند که دزد مي آيد، پيش از آن که دزد بيايد شبزنده داري در پيش ميگيرد و نميگذارد که به خانه ملکش نقب بزند و با خود کالا ببرد. پس، آماده مقابله با حمله دنيا باشيد. خود را به قدرتي بزرگ مسلح سازيد مبادا حراميان راهي به جانب شما بيايند، زيرا مشکلي که انتظار داريد (حتما) به وقوع ميپيوندد. در ميان شما مردي فهيم باشد. چون محصول رسيد، به سرعت بيايد و با داسي در دست آن را درو کند. هر که را گوشش شنيدن هست، بشنود.»
22) عيسي نوزاداني ديد که شير ميخوردند. به شاگردانش گفت: «اين نوزادان شيرخوار به آنان که به ملکوت وارد ميشوند شبيهند.» ايشان او را گفتند: «پس ما نيز چونان کودکان به ملکوت وارد ميشويم؟» عيسي بديشان گفت: «هر گاه دو را يکي سازيد، و هرگاه درون را چون بيرون و بيرون را چون درون سازيد و بالا را چون پايين، و هنگامي که نرينه را با مادينه همسان سازيد به گونه اي که مذکر، مذکر نباشد و مؤنث، مؤنث نباشد؛ و هرگاه چشمان را به جاي يک چشم، و يک دست را به جاي يک دست، و يک پا را به جاي يک پا و يک مشابه را به جاي يک مشابه تربيت کنيد؛ آن گاه وارد [ «ملکوت» ] ميشويد.»
32) عيسي گفت: «من يکي از شما را از ميان يک هزار، و دو تن از شما را از ميان ده هزار برخواهم گزيد، و آن دو تن هم وضعي يگانه خواهند داشت.»
42) شاگردان او را گفتند: «جايي را که هستي به ما نشان ده، از آن که برماست تا آن را بجوييم.» ايشان را گفت: «هرکه را گوش شنيدن هست، بشنود. در درون مردي از نور، نور هست، و او (يا: آن) کل عالم را روشن ميکند . اگر او (يا: آن) بر نيافروزد، او (يا: آن) تاريکي است.»
52) عيسي گفت: «برادرت را چونان جان خويش دوست بدار، از او به سان مردمک چشمت مراقبت کن.»
62) عيسي گفت: «تو ذره را در چشم برادرت ميبيني، اما تير چوبي را در چشم خودت نميبيني. وقتي تير را از چشم خودت به در آوري، سپس روشنتر ميبيني و ذره را از چشم برادرت به در ميآوري.»
72) <عيسي گفت: > «اگر در دنيا روزه نگيريد، ملکوت را نخواهيد يافت. اگر سبت را به عنوان سبت به جاي نياوريد، پدر را نخواهيد ديد.»
82) عيسي گفت: «من در وسط عالم جاي گرفتم، و با جسم گوشتين بر آنان ظهور يافتم. همه ايشان را مست ديدم؛ هيچ يک را تشنه نديدم. و جانم براي پسران انسانها غمگين شد چون آنان در دل نابينايند و ديد ندارند؛ چون تهي به دنيا مي آيند، و تهي هم ميخواهند از دنيا بروند. اما چند صباحي مستاند. چون از مستي شرابي که نوشيده اند به خود باز آيند، توبه خواهند کرد.»
41) عيسي ايشان را گفت: «اگر روزه بداريد، گناه مرتکب ميشويد؛ و اگر نماز بگزاريد، نکوهش ميشويد؛ و اگر صدقه بدهيد، روحتان را آسيب ميزنيد. هرگاه به سرزميني ميرويد و در مناطق با خلق اختلاط ميکنيد، چنانچه استقبال کنند، هر چه جلويتان گذاشتند بخوريد، و بيمارانشان را شفا دهيد. زيرا، آنچه به دهانتان ميرود آلوده تان نميکند، بلکه آنچه از دهانتان بيرون مي آيد ـ شما را آلوده ميکند.»
51) عيسي گفت: «چون کسي را ميبينيد که از زن نزاده است، چهره بر خاک بنهيد و او را بپرستيد. آن کس پدرتان است.»
61) عيسي گفت: «شايد، مردم ميپندارند که صلح براي جهان آورده ام. نميدانند اختلاف است که آورده ام تا به زمين دهم: آتش، شمشير و جنگ. چون از پنج نفري که در خانه اي زندگي ميکنند سه تاشان بر ضد دو تا خواهند شد، و دوتاشان بر ضد سه تا خواهند شد، پدر بر ضد پسر، و پسر بر ضد پدر خواهد شد. و جداي از هم خواهند ايستاد.»
71) عيسي گفت: «من چيزيتان دهم که هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و هيچ دستي نستاده و به هيچ فکري هرگز نرسيده است.»
81) شاگردان، عيسي را گفتند: «ما را بگوي که انجاممان چه خواهد شد.» عيسي گفت: «مگر آيا آغاز را کشف کرده ايد که در پي انجاميد؟ زيرا هر جا آغاز است، آنجا انجام خواهد بود . خوشا بر حال کسي که در آغاز جاي خود را ميگيرد؛ او انجام را ميشناسد و مرگ را نمي چشد .»
91) عيسي گفت: «خوشا بر حال آن که به عرصه وجود آمد پيش از آن که به وجود بيايد. اگر شما شاگردانم شويد و به سخنانم گوش فرا دهيد، اين سنگها به خدمت شما درميآيند. چون شما را در فردوس پنج درخت است که زمستان و تابستان بر يک حالاند و برگشان نميريزد . هر کس از آنها آگاهي يابد طعم مرگ را نميچشد.»
02) شاگردان، عيسي را گفتند: «به ما بگو که ملکوت آسمان چه چيز را ماند.» ايشان را گفت: «به خردلي ميماند که خردترين دانه هاست . ولي چون در خاک شخم خورده بيفتد، گياهي تنومند از آن پديد آيد و سرپناه پرندگان آسمان ميشود.»
12) مريم عيسي را گفت: «شاگردانت به که ميمانند؟» گفت: «ايشان کودکاني را مانند که در مزرعه اي که از آن ايشان نيست سکونت گزيده اند. هنگامي که خداوندان مزرعه بيايند، خواهند گفت مزرعه مان را پس بگيريم. کودکان در حضور آنان (برهنه) خواهند شد تا بلکه مزرعه شان را باز پس بگيرند و آن را به ايشان باز پس دهند. لذا به شما ميگويم، اگر خداوندِ خانه ایی بداند که دزد مي آيد، پيش از آن که دزد بيايد شبزنده داري در پيش ميگيرد و نميگذارد که به خانه ملکش نقب بزند و با خود کالا ببرد. پس، آماده مقابله با حمله دنيا باشيد. خود را به قدرتي بزرگ مسلح سازيد مبادا حراميان راهي به جانب شما بيايند، زيرا مشکلي که انتظار داريد (حتما) به وقوع ميپيوندد. در ميان شما مردي فهيم باشد. چون محصول رسيد، به سرعت بيايد و با داسي در دست آن را درو کند. هر که را گوشش شنيدن هست، بشنود.»
22) عيسي نوزاداني ديد که شير ميخوردند. به شاگردانش گفت: «اين نوزادان شيرخوار به آنان که به ملکوت وارد ميشوند شبيهند.» ايشان او را گفتند: «پس ما نيز چونان کودکان به ملکوت وارد ميشويم؟» عيسي بديشان گفت: «هر گاه دو را يکي سازيد، و هرگاه درون را چون بيرون و بيرون را چون درون سازيد و بالا را چون پايين، و هنگامي که نرينه را با مادينه همسان سازيد به گونه اي که مذکر، مذکر نباشد و مؤنث، مؤنث نباشد؛ و هرگاه چشمان را به جاي يک چشم، و يک دست را به جاي يک دست، و يک پا را به جاي يک پا و يک مشابه را به جاي يک مشابه تربيت کنيد؛ آن گاه وارد [ «ملکوت» ] ميشويد.»
32) عيسي گفت: «من يکي از شما را از ميان يک هزار، و دو تن از شما را از ميان ده هزار برخواهم گزيد، و آن دو تن هم وضعي يگانه خواهند داشت.»
42) شاگردان او را گفتند: «جايي را که هستي به ما نشان ده، از آن که برماست تا آن را بجوييم.» ايشان را گفت: «هرکه را گوش شنيدن هست، بشنود. در درون مردي از نور، نور هست، و او (يا: آن) کل عالم را روشن ميکند . اگر او (يا: آن) بر نيافروزد، او (يا: آن) تاريکي است.»
52) عيسي گفت: «برادرت را چونان جان خويش دوست بدار، از او به سان مردمک چشمت مراقبت کن.»
62) عيسي گفت: «تو ذره را در چشم برادرت ميبيني، اما تير چوبي را در چشم خودت نميبيني. وقتي تير را از چشم خودت به در آوري، سپس روشنتر ميبيني و ذره را از چشم برادرت به در ميآوري.»
72) <عيسي گفت: > «اگر در دنيا روزه نگيريد، ملکوت را نخواهيد يافت. اگر سبت را به عنوان سبت به جاي نياوريد، پدر را نخواهيد ديد.»
82) عيسي گفت: «من در وسط عالم جاي گرفتم، و با جسم گوشتين بر آنان ظهور يافتم. همه ايشان را مست ديدم؛ هيچ يک را تشنه نديدم. و جانم براي پسران انسانها غمگين شد چون آنان در دل نابينايند و ديد ندارند؛ چون تهي به دنيا مي آيند، و تهي هم ميخواهند از دنيا بروند. اما چند صباحي مستاند. چون از مستي شرابي که نوشيده اند به خود باز آيند، توبه خواهند کرد.»
"When the holy one...took me to serve the throne of glory...and all the needs of the Shekinah, at once my flesh turned to flame....all my limbs to wings of burning fire, and the substance of my body to blazing fire", -The Archangel Metatron
92) عيسي گفت: «اين که گوشت به سبب روح به هستي گام نهد، عجيب است. اما اگر روح به سبب بدن به هستي وارد شود عجيب العجائب است. راستي را، که من حيرانم از اين که چگونه اين گنج در اين مسکنت خانه کرده است.»
03) عيسي گفت: «هر جا که سه الهه باشند، آنها آله اند. هر جا که دو يا يک باشند، من بااويم.»
13) عيسي گفت: «هيچ نبي را روستاي خودش قبول نميکند، هيچ طبيبي آنان را که او را ميشناسند شفا نميدهد.»
23) عيسي گفت: «شهري که بر کوهي بلند ساخته باشند، و استوار داشته، فرو نميريزد، و پوشيده اش نميتوان داشت.»
33) عيسي گفت: «آنچه به گوش خود (و) گوش ديگران ميشنويد بر بام خانه ها موعظه کنيد. زيرا کسي که چراغي برمي افروزد خمره اي رويش نميگذارد يا آن را در جايي پنهان نمي نهد، بلکه آن را بر چراغداني ميگذارد تا هر کس وارد و خارج ميشود نورش را ببيند.»
43) عيسي گفت: «اگر نابينايي عصاکش نابينايي شود، هر دو به چاله اي در مي افتند.»
53) عيسي گفت: «امکان ندارد که کسي به خانه مرد نيرومندي وارد شود و آن را به زور تصاحب کند مگر دستان آن مرد را ببندد؛ سپس (ميتواند) خانه اش را به يغما برد.»
63) عيسي گفت: «از بام تا شام و از شام تا بام به فکر پوشا کتان نباشيد.»
73) شاگردانش گفتند: «چه وقت بر ما منکشف خواهي شد و چه وقت تو را ميبينيم؟» عيسي گفت: «وقتي که بدون شرمندگي جامه ها بر کنيد و آنها را برداريد و چونان کودکان آنها را زير پاهايتان بگذاريد و لگد کنيد، سپس [خواهيد ديد] پسر آن زنده را و نخواهيد ترسيد.»
83) عيسي گفت: «بارها آرزو کرده ايد که اين کلمات را که من اينک به شما ميگويم و هيچ کس نداريد که آنها را بر زبان آورد بشنويد. روزهايي خواهد بود که در پي من خواهيد گشت و مرا نخواهيد يافت.»
93) عيسي گفت: «فريسيان و کاتبان کليدهاي معرفت را برگرفته اند و پنهان کرده. ايشان داخل نشده اند، و اجازه هم ندارند که کسي را که ميخواهند داخل کنند. ليکن، شما به دانايي مار و به بي آزاري کبوتر باشيد.»
04) عيسي گفت: «درخت تاکي بيرون از قلمرو پدر رسته است، ولي چون آفت زده است، بايد آن را از ريشه کند و از بين برد.»
14) عيسي گفت: «به کسي که چيزي در دست دارد بيشتر ميرسد، و هر که را هيچ در دست نيست از حتي اندک چيزي که دارد محروم ميشود.»
24) عيسي گفت: «رهگذر باشيد.»
34) شاگردانش او را گفتند: «تو کيستي، که اين چيزها را به ما ميگويي؟» <عيسي ايشان را گفت : > «شما مرا از آنچه به شما ميگويم نميشناسيد، ولي چونان جهودان شده ايد، از آن که آنان
يا) درخت را دوست دارند و از ميوه اش بيزارند (يا) ميوه را دوست ميدارند و از درخت بيزارند.»
44) عيسي گفت: «هرکس به پدر کفر گويد آمرزيده شود، هر کس بر پسر کفر گويد آمرزيده شود، اما هر که بر روح القدس کفر گويد چه در زمين و چه در آسمان آمرزيده نشود.»
54) عيسي گفت: «انگور از خار برداشت نميشود، از خاربن هم انجير به دست نمي آيد، که اينها به بار نمي نشينند. نيک مرد از خزان هاش نيک حاصل مي آورد؛ مرد بدکار بديها از خزانه بدش که در دلش است حاصل مي آورد و چيزهاي بد ميگويد. زيرا او از کثافت و انبوهي دل بديها حاصل مي آورد.»
64) عيسي گفت: «از کساني که از آدم تا يحيي معمداني از مادر زاده اند، هيچ کس بالاتر از يحيي معمداني نيست به گونه اي که (در مقابلش) بايد سر به زير افکنند. ليکن من گفته ام که، هر يک از شما که کودک شود با ملکوت آشنا ميشود و از يحيي برتر.»
74) عيسي گفت: «ناممکن است که انسان بر دو اسب سوار شود يا دو کمان را بکشد. و ناممکن است که خدمتکار دو خواجه را خدمت بگزارد؛ و گرنه يکي را حرمت مينهد و با ديگري با بيحرمتي رفتار ميکند. کسي که شراب کهنه بياشامد فيالفور آرزوي نوشيدن شراب تازه نميکند. و شراب کهنه را هم در مشک تازه نميگذارند، تا مبادا آن را فاسد کند. وصله کهنه بر جامه اي نو ندوزند، از آن که چاک خوردگي نتيجه ميشود.»
84) عيسي گفت: «اگر دو تن در اين يک خانه با هم صلح کنند، و به کوه بگويند حرکت کن و برو، آن حرکت ميکند و ميرود.»
94) عيسي گفت: «خوشا به حال عزلت گزيدگان و برگزيدگان، زيرا شما ملکوت را مي يابيد. زيرا شما از آنيد، و به آن باز مي گرديد.»
03) عيسي گفت: «هر جا که سه الهه باشند، آنها آله اند. هر جا که دو يا يک باشند، من بااويم.»
13) عيسي گفت: «هيچ نبي را روستاي خودش قبول نميکند، هيچ طبيبي آنان را که او را ميشناسند شفا نميدهد.»
23) عيسي گفت: «شهري که بر کوهي بلند ساخته باشند، و استوار داشته، فرو نميريزد، و پوشيده اش نميتوان داشت.»
33) عيسي گفت: «آنچه به گوش خود (و) گوش ديگران ميشنويد بر بام خانه ها موعظه کنيد. زيرا کسي که چراغي برمي افروزد خمره اي رويش نميگذارد يا آن را در جايي پنهان نمي نهد، بلکه آن را بر چراغداني ميگذارد تا هر کس وارد و خارج ميشود نورش را ببيند.»
43) عيسي گفت: «اگر نابينايي عصاکش نابينايي شود، هر دو به چاله اي در مي افتند.»
53) عيسي گفت: «امکان ندارد که کسي به خانه مرد نيرومندي وارد شود و آن را به زور تصاحب کند مگر دستان آن مرد را ببندد؛ سپس (ميتواند) خانه اش را به يغما برد.»
63) عيسي گفت: «از بام تا شام و از شام تا بام به فکر پوشا کتان نباشيد.»
73) شاگردانش گفتند: «چه وقت بر ما منکشف خواهي شد و چه وقت تو را ميبينيم؟» عيسي گفت: «وقتي که بدون شرمندگي جامه ها بر کنيد و آنها را برداريد و چونان کودکان آنها را زير پاهايتان بگذاريد و لگد کنيد، سپس [خواهيد ديد] پسر آن زنده را و نخواهيد ترسيد.»
83) عيسي گفت: «بارها آرزو کرده ايد که اين کلمات را که من اينک به شما ميگويم و هيچ کس نداريد که آنها را بر زبان آورد بشنويد. روزهايي خواهد بود که در پي من خواهيد گشت و مرا نخواهيد يافت.»
93) عيسي گفت: «فريسيان و کاتبان کليدهاي معرفت را برگرفته اند و پنهان کرده. ايشان داخل نشده اند، و اجازه هم ندارند که کسي را که ميخواهند داخل کنند. ليکن، شما به دانايي مار و به بي آزاري کبوتر باشيد.»
04) عيسي گفت: «درخت تاکي بيرون از قلمرو پدر رسته است، ولي چون آفت زده است، بايد آن را از ريشه کند و از بين برد.»
14) عيسي گفت: «به کسي که چيزي در دست دارد بيشتر ميرسد، و هر که را هيچ در دست نيست از حتي اندک چيزي که دارد محروم ميشود.»
24) عيسي گفت: «رهگذر باشيد.»
34) شاگردانش او را گفتند: «تو کيستي، که اين چيزها را به ما ميگويي؟» <عيسي ايشان را گفت : > «شما مرا از آنچه به شما ميگويم نميشناسيد، ولي چونان جهودان شده ايد، از آن که آنان
يا) درخت را دوست دارند و از ميوه اش بيزارند (يا) ميوه را دوست ميدارند و از درخت بيزارند.»
44) عيسي گفت: «هرکس به پدر کفر گويد آمرزيده شود، هر کس بر پسر کفر گويد آمرزيده شود، اما هر که بر روح القدس کفر گويد چه در زمين و چه در آسمان آمرزيده نشود.»
54) عيسي گفت: «انگور از خار برداشت نميشود، از خاربن هم انجير به دست نمي آيد، که اينها به بار نمي نشينند. نيک مرد از خزان هاش نيک حاصل مي آورد؛ مرد بدکار بديها از خزانه بدش که در دلش است حاصل مي آورد و چيزهاي بد ميگويد. زيرا او از کثافت و انبوهي دل بديها حاصل مي آورد.»
64) عيسي گفت: «از کساني که از آدم تا يحيي معمداني از مادر زاده اند، هيچ کس بالاتر از يحيي معمداني نيست به گونه اي که (در مقابلش) بايد سر به زير افکنند. ليکن من گفته ام که، هر يک از شما که کودک شود با ملکوت آشنا ميشود و از يحيي برتر.»
74) عيسي گفت: «ناممکن است که انسان بر دو اسب سوار شود يا دو کمان را بکشد. و ناممکن است که خدمتکار دو خواجه را خدمت بگزارد؛ و گرنه يکي را حرمت مينهد و با ديگري با بيحرمتي رفتار ميکند. کسي که شراب کهنه بياشامد فيالفور آرزوي نوشيدن شراب تازه نميکند. و شراب کهنه را هم در مشک تازه نميگذارند، تا مبادا آن را فاسد کند. وصله کهنه بر جامه اي نو ندوزند، از آن که چاک خوردگي نتيجه ميشود.»
84) عيسي گفت: «اگر دو تن در اين يک خانه با هم صلح کنند، و به کوه بگويند حرکت کن و برو، آن حرکت ميکند و ميرود.»
94) عيسي گفت: «خوشا به حال عزلت گزيدگان و برگزيدگان، زيرا شما ملکوت را مي يابيد. زيرا شما از آنيد، و به آن باز مي گرديد.»
"When the holy one...took me to serve the throne of glory...and all the needs of the Shekinah, at once my flesh turned to flame....all my limbs to wings of burning fire, and the substance of my body to blazing fire", -The Archangel Metatron
05) عيسي گفت: «اگر شما را بگويند از کجا آمديد؟ ايشان را بگوييد: ما از نور آمديم، آن جا که نور به طوع و رغبت خويش پا به هستي نهاد و [خود را] برقرار کرد و از طريق صورت ايشان تجلي پيدا کرد. اگر شما را گويند: آن نور شماييد؟ بگوييد: ما کودکان آنيم، و ما برگزيدگان پدر زنده ايم. اگر از شما بپرسند: چه نشان از پدر تان داريد؟ ايشان را بگوييد: رفتن و آرميدن .»
15) شاگردانش او را گفتند: «چه وقت زمان آرميدن مردگان فرا ميرسد، و چه هنگام جهان جديد واقع ميشود؟» ايشان را گفت: «آنچه در پي اش ميگرديد هم اکنون واقع شده است، ليک آن را باز نميشناسيد.»
25) حواريان او را گفتند: «بيست و چهار نبي در اسرائيل سخن گفتند، و تمام آنان در تو سخن گفتند.» ايشان را گفت: «يکي را که در حضورتان حي و حاضر است فرو گذاشته ايد و (فقط) از مردگان سخن گفته ايد.»
35) شاگردانش او را گفتند: «آيا ختنه نافع است يا خير؟» ايشان را گفت: «اگر نافع بود، پدرشان آنان را مختون از مادرشان به دنيا ميآورد. بلکه، ختنه حقيقي در روح کاملا سودمند است.»
45) عيسي گفت: «خوشا بر حال فقرا، از آن که ملکوت آسمان از آن شماست.»
55) عيسي گفت: «هر که از پدرش و مادرش تبري نجويد نميتواند شاگرد من شود، و هر که از برادران و خواهرانش تبري نجويد و در راه من صليب برنگيرد در خور من نيست.»
65) عيسي گفت: «هرکس آمده است که بر دنيا وقوف يابد (فقط) لاشه اي يافته است، و هر کس لاشه اي يافته برتر از دنياست.»
75) عيسي گفت : «ملکوت پدر به مردي مانند است که بذر [خوب] داشت. دشمنش شبانه آمد و دانه علف هرز در ميان بذر خوب افشاند. مرد اجازه نداد تا علفهاي هرز را بکنند؛ او به ايشان گفت: بيم دارم که به جاي علفهاي هرز، گندم لابه لايه آنها را بکنيد. روز برداشت، علفهاي هرز به خوبي به چشم ميآيند، و آنها را ميتوان کند و سوزاند.»
85) عيسي گفت: «خوشا به حال آن که رنج کشيده است و حيات يافته.»
95) عيسي گفت: «تا زنده ايد به يگانه زنده اعتنا کنيد، مبادا که بميريد و بجويي تا او را ببينيد و نتوانيد.»
06) <ايشان ديدند> سامري اي را که در راه يهوديه بره اي با خود ميبرد. به شاگردان گفت: (چرا) آن مرد بره را اين طرف و آن طرف (ميبرد) ؟» او را گفتند: «تا آن را بکشد و بخورد.» ايشان را گفت: «تا بره زنده است، او آن را نميخورد، بلکه زماني که آن را کشت و آن لاشه شد.» او را گفتند : «در غير اين صورت نميتواند آن را بخورد.» ايشان را گفت: «شما نيز، جايي براي خودتان براي آرامش بجوييد، مبادا لاشه اي شويد و شما را بخورند.»
16) عيسي گفت: «دو تن بر تخت آرام ميگيرند: يکي که مي ميرد، و ديگري که زنده مي ماند.» سالومه گفت: «تو کيستي، مرد، که، گويا از آن يگانه: (يا: به عنوان <پسرش>) بر نيمکت من آمده اي و از خوان غذايم ميخوري؟» عيسي او را گفت: «من اويم که از لايتجزي ميزيد. مرا برخي از چيزهاي پدرم داده شد.» <سالومه گفت: > «من شاگرد توام.» <عيسي او را گفت: > «از اينرو ميگويم، اگر <لايتجزي> است، سرشار از نور ميشود، اما اگر يتجزي است، سرشار از تاريکي ميشود .»
26) عيسي گفت: «براي آنان [که شايسته] اسرار [م] هستند اسرارم را ميگويم. به دست چپت مگو که دست راست چه ميکند.»
36) عيسي گفت: «مرد ثروتمندي بود که پول فراوان داشت . او با خود گفت: پولم را به کار اندازم و از آن استفاده کنم تا بتوانم بذر بي افشانم، برداشت و کشت و کار کنم، و انبار خانه ام را با محصول پر کنم، تا هيچ کسري نداشته باشم . نيتش چنين بود، اما همان شب مرد. هر کس که گوش دارد بشنود.»
15) شاگردانش او را گفتند: «چه وقت زمان آرميدن مردگان فرا ميرسد، و چه هنگام جهان جديد واقع ميشود؟» ايشان را گفت: «آنچه در پي اش ميگرديد هم اکنون واقع شده است، ليک آن را باز نميشناسيد.»
25) حواريان او را گفتند: «بيست و چهار نبي در اسرائيل سخن گفتند، و تمام آنان در تو سخن گفتند.» ايشان را گفت: «يکي را که در حضورتان حي و حاضر است فرو گذاشته ايد و (فقط) از مردگان سخن گفته ايد.»
35) شاگردانش او را گفتند: «آيا ختنه نافع است يا خير؟» ايشان را گفت: «اگر نافع بود، پدرشان آنان را مختون از مادرشان به دنيا ميآورد. بلکه، ختنه حقيقي در روح کاملا سودمند است.»
45) عيسي گفت: «خوشا بر حال فقرا، از آن که ملکوت آسمان از آن شماست.»
55) عيسي گفت: «هر که از پدرش و مادرش تبري نجويد نميتواند شاگرد من شود، و هر که از برادران و خواهرانش تبري نجويد و در راه من صليب برنگيرد در خور من نيست.»
65) عيسي گفت: «هرکس آمده است که بر دنيا وقوف يابد (فقط) لاشه اي يافته است، و هر کس لاشه اي يافته برتر از دنياست.»
75) عيسي گفت : «ملکوت پدر به مردي مانند است که بذر [خوب] داشت. دشمنش شبانه آمد و دانه علف هرز در ميان بذر خوب افشاند. مرد اجازه نداد تا علفهاي هرز را بکنند؛ او به ايشان گفت: بيم دارم که به جاي علفهاي هرز، گندم لابه لايه آنها را بکنيد. روز برداشت، علفهاي هرز به خوبي به چشم ميآيند، و آنها را ميتوان کند و سوزاند.»
85) عيسي گفت: «خوشا به حال آن که رنج کشيده است و حيات يافته.»
95) عيسي گفت: «تا زنده ايد به يگانه زنده اعتنا کنيد، مبادا که بميريد و بجويي تا او را ببينيد و نتوانيد.»
06) <ايشان ديدند> سامري اي را که در راه يهوديه بره اي با خود ميبرد. به شاگردان گفت: (چرا) آن مرد بره را اين طرف و آن طرف (ميبرد) ؟» او را گفتند: «تا آن را بکشد و بخورد.» ايشان را گفت: «تا بره زنده است، او آن را نميخورد، بلکه زماني که آن را کشت و آن لاشه شد.» او را گفتند : «در غير اين صورت نميتواند آن را بخورد.» ايشان را گفت: «شما نيز، جايي براي خودتان براي آرامش بجوييد، مبادا لاشه اي شويد و شما را بخورند.»
16) عيسي گفت: «دو تن بر تخت آرام ميگيرند: يکي که مي ميرد، و ديگري که زنده مي ماند.» سالومه گفت: «تو کيستي، مرد، که، گويا از آن يگانه: (يا: به عنوان <پسرش>) بر نيمکت من آمده اي و از خوان غذايم ميخوري؟» عيسي او را گفت: «من اويم که از لايتجزي ميزيد. مرا برخي از چيزهاي پدرم داده شد.» <سالومه گفت: > «من شاگرد توام.» <عيسي او را گفت: > «از اينرو ميگويم، اگر <لايتجزي> است، سرشار از نور ميشود، اما اگر يتجزي است، سرشار از تاريکي ميشود .»
26) عيسي گفت: «براي آنان [که شايسته] اسرار [م] هستند اسرارم را ميگويم. به دست چپت مگو که دست راست چه ميکند.»
36) عيسي گفت: «مرد ثروتمندي بود که پول فراوان داشت . او با خود گفت: پولم را به کار اندازم و از آن استفاده کنم تا بتوانم بذر بي افشانم، برداشت و کشت و کار کنم، و انبار خانه ام را با محصول پر کنم، تا هيچ کسري نداشته باشم . نيتش چنين بود، اما همان شب مرد. هر کس که گوش دارد بشنود.»
"When the holy one...took me to serve the throne of glory...and all the needs of the Shekinah, at once my flesh turned to flame....all my limbs to wings of burning fire, and the substance of my body to blazing fire", -The Archangel Metatron
-
- Posts: 7
- Joined: Mon Mar 15, 2021 12:48 pm
اللهم صل علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین وسلم تسلیما